دنیای من و هستیم
دنیای من و هستیم

 
درباره وبلاگ

 

آخرين نوشته ها

 

نويسندگان

 

پيوند ها

 

آرشيو مطالب

 

پيوندهاي روزانه

 

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

جدید ترین سایت عکس

زیباترین سایت ایرانی

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی

 

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 7
بازدید ماه : 220
بازدید کل : 183550
تعداد مطالب : 98
تعداد نظرات : 1251
تعداد آنلاین : 1

دوست دارم اسیسم
کد موس


 
خبر از اینور اونور...

سلام علیک با شرمندگی.فکرمیکنم این طولانی ترین غیبتم واسه آپه.حدود 16 روزی میشه.شرمنده.یه مدت که این لوکس بلاگ قاط زده بود و جای وب من یه وب دیگه باز میشد که مال من نبود.بعدشم که تنبلی خودم و حس نوشتن نبود.خوب چه خبرا؟

میدونین چرا اومدم بنویسم؟آخه از خواب که پاشدم عشقم بهم اس داده بود و نوشته بود:دوست دارم.یعنی خدایی انرژی گفتم هان!قربونت برم رز گلم من دنیا دنیا دوست دارم عزیززززززززززززدلم.دلم برات نقطه شده فدات بشم.

خوب بریم سر تعریف اتفاقات این مدت.البته چندتا از خوباش رو گلچین کرده و براتون پخش میکنم، ببخشید مینویسم

5شنبه 2هفته پیش به پرستو میگم بیا پیشم فردا از صبح تا عصر خودمم تنها.قرار شد ساعت 9 دیگه اومده باشه.از ساعت 7 پاشدم تمیز کردم،خرید کردم،دوش گرفتم،هی ساعت میگذره میبینم از این دختر خبری نیس.آخر سر ساعت 10:10 اس داده ببخشید خواب موندم الان میام.خلاصه از 11 گذشته بود که اومد.بهش میگم ناهار چی میخوری؟براش منو دادم.میگه خوب همون برنج سبز با تن ماهی خوبه.با زحمت فراوان نشستم غذا پختم،بعد غذا دارم ظرف میشورم میبینم خانم میگه:من به تن ماهی حساسیت دارم.میگم پس دیوونه چرا نگفتی؟ میگه:آخه تو یه جوری به این غذا رسیدی با هیجان بیانش کردی که دوست داری این غذارو بخوری.  آخه من به این چی باید میگفتم خب اگه میخواستم به نظر خودم باشه که دیگه از تو نمیپرسیدم.دیگه من تاشب عذاب وجدان داشتم.عصری اس دادم میگم خوبی میگه کمی دل پیچه دارم.من که مردمو زنده شدم.گفتم بلایی سرش نیاد.

برادر زاده همین دوستم از وقتی فهمیده ما دانشگاه قبول شدیم گیر داده به من باید شام بدی.میگم:_ از عمت بگیر! _ باهاش قهرم.تو باید شام بدی.   _ آخه بچه ما تو کرایه اوتوبوسمونم موندیم.اگه میخوای درحد یه فلافل با نوشابه میتونیم بهت شام بدیم.     این بچه هم نه گذاشت نه برداشت میگه:بذارین در کوزه آبشو بخورین.     آخه بچه این چه طرز حرف زدن با یه خانم متشخص و محترمه.آدم تو کار این جوونا میمونه(حالا انگار خودم یه 100 سالمه)

پریروز رفتم پیش دوستم.یه پسر داره 2سالشه.اینقد این بچه بامزه و باهوشه که نگو(عزیزانی که درحال خوندن هستین لطفا بزنین به تخته چش نخوره)بس که همه لیوانارو کثیف کرده بود گفتم تو لیوان خودم آب خورم.حال گیر نده من تو این لیوان آب میخوام پس کی؟شكلك هاي كلفاز >>www.kalfaz.blogfa.com<<بهش دادم.میبینم دستشو زده تو لیوان سابیده به صورتش و واستاده جلو کولر میگه:هوفیییییی،هونتم سدgirl_haha.gif(آخیش خنکم شد)اومده یه زیپ رو باز و بسته کنه بهش میگیم نکن میگه:عدیدم.آدی.(عزیزم،آجی(بدبختی هی مگه آجی نمیگه خالهgirl_to_take_umbrage2.gif))بعدش یه طوری مظلومانه نگاه کرد که نگو.مدت زمانی که اونجا بودم بس که به شیرین زبونیا و کارای این بچه خندیدم فکم درد گرفته بود.

به اون یکی دوستم میگم خاک تو سرت با این بچه خنگت.فاصلشون چندروزه اما اون به این شیرین زبونی این یکی لال.اون زنگ زده میگه:دلم بلات تن سده(دلم برات تنگ شده)پسر توام به زور اسممو میگه.میبینم دیروز زنگ زده بهم و گوشیو داده پسرش:اسممو میگه و بعد دوستم از اونور میگه بهش بگو دلم برات تنگ شده.نی نی هم میگه:اب للا دد ننه...!دوباره دوستم گوشیو گرفته میگه:دیدی پسرم میگه دلم برات تنگ شده.تو منگلی نمیتونی بفهمی!  عجبااااااااااااااااااااااااا!

چند شب پیش 12 شب به دوستم اس دادم برام یه خرده شارژ بفرست احتیاج دارم،فردا بهت پس میدم.میبینم درخواست تماس فرستاده.یعنی ایقد کفری شدم که نگو.این دوستم هی واسه ما شارژ نداره.اما وقتی حرف میزنه با یکی اینقد طول میکشه که گوشی وا میره دیگه.

2روز پیش بلاخره ماهان از تهران برگشت.اینقد دلم براش تنگولیده بوووووود.خیلی خوشحال شدم که دوباره 2قلوهای عزیزم رو کنار هم میدیدم.شوهر ماهان پولداره.من همیشه به ماهان میگفتم خسیس آخه وقتی پاستیل یا چیزی میخرید بزور به ما میداد.حالا اومده میگیم حتما دیگه خسیس نیس.میبینم یه 200 تومن خرده داده به مهیار خواهرش دم به دقیقه بهش میگه:200تومنمو بده خو.با دهن باز موندم نگاش میکنم وگفتم:خاک تو سرت که هنوز خسیسی(البته بیشتر شوخی میکنه ولی یه خرده خسیسی تو وجودش رخنه کرده لامصب)

دیروز عصر مامانم تو گرمای 50 درجه رفته تو حیاط نشسته و بابامم از اونور داره بنزین خالی میکنه تو یه بشکه.رفتم میگم خو مامان بیا تو حوصلم سر رفت.میگه بیا بشین تو حیاط.ببین چه هواییه!خفه شدم تو ساختمون.ببین هوا چه بویی داره.بوی بهار!!!میگم:آره با این بویی که بابا راه انداخته دیگه حسابی بوی بهار میاد.رفتم تو بعد از چند دقیقه مامانم اومده با رنگ پریده و حال خراب.میگم چی شد؟بوی بهارو و هوای مطبوع و...

 

ساعت کلاس زبانمون خیلی بد موقع شده.آخر کلاس میخواستم به استاد بگم ساعت رو جابجا کنیم.3ساعت زور زدم میگم:

Taxi fare is 400 T.but taxi fare was 300T before.fare bus is 150T.I went to home by bus.I had to go home by taxi.beuase class ends late.

میبینم استاد خندیده میگه 3ساعته داری حرف میزنی که بگی کلاس رو زودتر بذاریم.منم با نیش باز سر تکون دادم:اوهوممممممم.

یه دوتا خواهر خنگ تو کلاس هستن که رو مخ نه تنها من بلکه همه بچه ها رژه میرن.اول حرف زدنشون که آدمو دق میدن تا بگن بعدش یه مترجم باید بیاد فارسی رو حالیشون کنه که باید چیکار کنن دیگه فکر کنین وقتی انگلیسی حرف میزنیم دیگه چه مصبیتی داریم باهاشون.علاوه بر کتاب خودمون 2کتاب دیگم میخونیم.استاده میگه:جلسه آینده این درس رو میخونین.یا خلاصه کنین یا اضافه.میبینم این یه کتاب گرفته میگه:خوووب،مثلا من میام درس اول رو میخونم یکی دیگه یه درس دیگه.بعد چجور بفهمیم کی چی میگه؟ من با دست محکم زدم تو پیشونیم.بچه های دیگم یواشکی میخندیدن و سر تکون میدادن.آخه اینا چقدر خنگن.مثلا خیر سرشون 22،3 سالشونه.

خوب دیگه دست درد گرفتم.سلولای خاکستری مغزم هنگ کرد اینهمه فکر کرد و ماجرا یادش اومد.

منتظرم اسم یه نفرو توی نظراتم ببینم.چند بار آدرس وبم رو دادم که بیاد اما تا الان نیومده.اون شخص خودش خوب میدونه کیه پس: اگه امدی برام نظر بذار بدونم.وگرنه دیگه برات چیزی تعریف نمیکنم.

نظر یادتون نره.دوستون دارم.بای بای




شنبه 11 شهريور 1391برچسب:, توسط sogand